حالا که با نحوه ی تعریف مقاومت ها، سلف ها و خازن ها در hspice آشنا شدیم زمان آن رسیده تا کمی بیشتر وارد قسمت جدی بحث شبیه سازی مدارات الکترونیکی با hspice شویم و به معرفی ترانزیستور ها بپردازیم. در ادامه این روند را با BJTها شروع می کنیم و قسمت بعدی را هم به ترانزیستورهای اثر میدانی اختصاص خواهیم داد.
نکته ای که خوب است از همین ابتدا به آن توجه داشته باشیم بحث مدل است. حتما از قسمت تعریف مقاومت و خازن ها به یاد دارید که در آنجا می توانستیم مدلی برای عنصر مورد نظرمان تعریف کنیم و برخی پارامترهای مربوط به شبیه سازی عنصر را در آن ذخیره کنیم و البته تعریف مدل در مورد مقاومت و خازن کاملا اختیاری بود. اما حالا که می خواهیم وارد دنیای نیمه هادی ها شویم باید بخاطر داشته باشیم که تعریف مدل برای عنصر نیمه هادی در hspice الزامی است. با این پیش زمینه ی ذهنی به سراغ دستور تعریف BTJ در hspice می رویم.
(بیشتر…)
در قسمت های قبلی با نحوه ینوشتن نت لیست در hspice آشنا شدیم و اندکی در مورد مقاومت ها و خازن ها هم صحبت کردیم و حالا نوبت به سلف ها رسیده است. در قسمت بعدی آموزش hspice تعریف انواع ترانزیستور در hspice را خواهیم آموخت. بعد از آن به سراغ منبع ولتاژ و جریان می رویم و در انتها هم آموزش مقدماتی hspice را با بررسی چگونگی اضافه کردن زیر مدارها، مدل ها و فایل ها به نت لیست hspice خاتمه می دهیم.
(بیشتر…)
در این قسمت از آموزش hspice می خواهیم به شرح چگونگی تعریف عناصر مداری در hspice بپردازیم. کار را با تعریف مقاومت ها، خازن ها شروع می کنیم و در قسمت بعد به سراغ سلف ها و سلف های دارای تزویج می رویم. بعد از آن هم به نحوه معرفی انواع ترازیستور خواهیم پرداخت. در هر بخش ابتدا شکل کلی دستور معرفی می شود و هر کدام از پارامترهای آن جداگانه تشریح می شوند و در دنباله ی آن هم یک یا چند مثال از کاربرد دستور ارائه می شود.
(بیشتر…)
LCDهای کاراکتری در انواع مختلف در بازار موجود می باشند ولی پرکاربردترین آن ها LCD های ۱*۱۶، ۲*۱۶ و ۴*۱۶ موجود می باشند و در مدارات دیجیتال برای نمایش حروف، اعداد و کاراکترهای خاص به کار می روند. برای راه اندازی و استفاده از LCD باید ابتدا برنامه ی مناسب به یک میکروکنترلر داده شود و سپس LCD به صورتی که در زیر گفته شده به سخت افزار متصل گردد.

LCD دارای ۱۶ پایه می باشد و معمولا پایه های ۱ و ۱۶ نشانه گذاری می شوند تا کاربر بتواند آن ها را از هم تشخیص دهد. کاربرد هر کدام از پایه ها و نحوه ی اتصال آن ها هم به صورت زیر است.
۱) پایه ی VSS که باید به زمین مدار وصل شود.
۲) پایه ی VDD که باید به مثبت منبع تغذیه وصل شود. منبع تغذیه برای LCD های نوعی موجود باید حدود ۵ ولت باشد و در صورت امکان از خروجی یک تنظیم کننده ی ولتاژ تامین شود.
۳) پایه ی VEE برای تنظیم شدت رنگ LCD است که باید با استفاده از یک مقاومت به زمین مدار متصل شود. هر چه مقدار مقاومت کوچکتر باشد، کاراکترهای نمایش داده شده روی LCD پر رنگ تر دیده خواهند شد.
۴)RS
۵)RW
۶)EN
پایه های ۴ تا ۶ برای تنظیم کاربری LCD هستند و در کاربرد های معمولی می توان پایه های ۴ و ۶ را یه VCC و پایه ی ۵ را به GND وصل کرد. با این وجود عمدتا این پایه ها به پایه های متناظر روی میکروکنترلر وصل می شوند.
۷-۱۴) این پایه ها پایه های DATA هستند و به پایه های متناظر روی میکروکنترلر متصل می شوند. میکروکنترلر ها برای ارسال اطلاعات به LCD از ۴ خط استفاده می کنند که به پایه های ۱۴-۱۱ روی LCD متصل می شوند.
۱۵) برای تامین روشنایی LCD استفاده می شود و به آند مجموعه LEDهای پشت LCD وصل است. این پایه باید به مثبت منبع تغذیه وصل شود. ولتاژ ۵ ولت برای تغذیه ی این مدار مناسب است و ولتاژهای بالاتر باعث داغ شدن LCD می شود.
۱۶) مکمل پایه ی ۱۵ است و در واقع کاتد LEDهای یاد شده است که باید به زمین مدار وصل شود.
**) در مورد دو پایه ی آخر لازم است گفته شود که استفاده از آن ها هم باعث داغ شدن LCD می شود و هم توان مصرف می کند. به این ترتیب بهتر است با استفاده از یک کلید ترانزیستوری ساده پایه ی ۱۵ را تنها زمانی وصل کرد که نیاز به خواندن LCD داربم و در مواقع کار عادی مدار، این پایه قطع باشد.
در مواردی که نیاز به روشن بودن دائمی LCD داریم می توانیم با استفاده از مقاومت مناسب جریان LEDها را محدود کنیم.
توی دانشگاه یاد گرفتم که یه دوست خوب:
* مثل مقاومته، باهات سری می شه تا ولتاژهای بالای زندگی باعث عبور جریان های شدید از وجودت نشه؛
* مثل خازنه، باهات موازی می شه تا ظرفیت و تحملت بالا بره؛
* مثل سلفه البته یه سلف تزویج، اگر خوشحال باشی اونم خوشحال می شه و ناراحتی تو اون رو هم ناراحت می کنه؛
* مثل یه دیوده و فقط مثبت های زندگی رو برات می خواهد.
* شاید هم مثل یه دیودی که تو ناحیه ی زنری بایاس شده مادامی که حقوق دوستی رو بجا بیاری ولتاژ دو سرش نسبت به تو تغییر نکنه!
آره دوست خوب مثل یه آپ امپه، اگر یه محبت کوچولو بهش بکنی، یه محبت عظیم ازش می بینی، البته بدون اعوجاج!
یه دوست خوب و منطقی،
یه گیت اینورتره که اگر یه موقع ازت بدی ببینه با نیکی جواب می ده!
قلبش مثل یه لچه: به محض اینکه برای اولین بار بهت علاقه پیدا کنه، تا ابد اون تو لچ می شی!
ذهنش مثل یه میکروپروسسوره که تو لوپ برنامش فقط یک خط کد هست: «دوستت دارم»!
بعضی ها می گن دوست خوب مثل یه فیلتره، یه فیلتر که پاسخ فرکانسی اش خیلی تیزه!
می پرسم: «خوب پیکش کجاست؟»
– «خوب معلومه روی خیر و خوبی و مهر و محبت»
فکر کنم راست می گن. یه دوست خوب نمی تونه چیز دیگه ای برای دوستش بخواد.
تو جزوه ی دکتر خویی نوشته: «دوست خوب مثل یه اسیلاتور می مونه»!
آره مثل اسیلاتوری که فرکانسش روی فرکانس تو tune شده!
راستی خدا توی این جعبه ی سیاه، این عنصر دوپا که توی مدار زندگی ما مونتاژش کرده چی گذاشته!؟
خوش به حال اونایی که دوستای خوبشون رو خوب شناختن. بیشتر از حد اندازه گیری مقاومت ورودی!
خوش به حال اونایی که برای دوستاشون دوستای خوبی بودن و هستن!
حالا خودمونیم: اصلا یه همچین موجودی با این مشحصاتی که من گفتم پیدا می شه!
– آره! هست!
– نمونه؟
– اونی که باید بدونه، خودش می دونه!