خواجه نصیر الدین مراغه ای

خواجه نصیر الدین طوسیبار نخست که در مراغه گام زدم مثل همه ی دفعات بعدی نه به قصد ماندن که برای رفتن بود. مسافر بودم. از ارومیه با اتوبوس خودم را رسانده بودم مراغه و حالا منتظر قطار تهران بودم. رفتم سمت خودپرداز گوشه ی ایستگاه قطار. رویش با شبرنگ نوشته شده بود «خود پرداز بانک ملی ایران – شعبه ی خواجه نصیر مراغه». فکر کردم لابد منظور «خواجه نصیر الدین طوسی» است و لفظ «مراغه» صرفا به جهت ایجاد تمایز بین این شعبه با سایر شعب هم نام در شهر های دیگر در ادامه آمده است.

گذشت و بارهای بعدی هم گذرم به مراغه افتاد و نام «خواجه نصیر الدین مراغه ای» را به وضوح در چند جای شهر دیدم. قبول این که مراد از «خواجه نصیر الدین مراغه ای» همان «خواجه نصیر الدین طوسی» است کمی سخت بود ولی باید قبول می کردم. تفکری پشت این نامگذاری ها وجود دارد. تفکری که خواجه نصیر را به جهت اقامت و ساخت رصدخانه در مراغه، اهل مراغه می داند و البته تا حدودی محق هم هست.

(بیشتر…)


بیست و دومین «داستان» منتشر شد

مجله ی داستان اردیبهشت 1391شماره ی سیزدهم دوره ی جدید مجله ی «داستان» روی پیشخوان رفت. شماره ی سیزدهم که بیست و دومین شماره در مجموع «داستان» های چاپ شده است خرداد ماه امسال و در دومین سالگرد شروع به کارش در دسترس علاقه مندان قرار گرفت.

این شماره ی داستان با ۵ روایت «درباره ی زندگی» شروع می کند و در میان صفحات این بخش میزبان مصطفی رحماندوست و مارک تواین است.

در ادامه «داستان» خواننده اش را مهمان ۷ داستان و یک فیلم نامه می کند. در بین این هشت اثر داستان «فرزند ششم» نوسینده ی لبنانی «بسمه الخطیب» می تواند جالب توجه باشد. شماره ی قبلی «داستان» میزبان «اشک های فروشی» خانم «سمیره عزام» فلسطینی بود. این تسلسل داستان های عرب به لحاظ ایجاد تنوع در محیط «داستان» در نوع خود جالب است.

«روایت های داستانی» مانند همیشه برای عوض کردن حال و هوای خواننده و بردنش به دنیای داستان با دست پر آمده است. «خلقت تمساح دراز است» به عنوان «روایت کهن» در ابتدا آمده و پس از آن گزیده هایی از «بازنامه ی ناصری» و «کلیله و دمنه» آمده است.

پنج بخش «روایت های مستند» این شماره هم به قرار زیر است:

  1. آخرین عکس: ثبت زندگی بدون پدر
  2. ۲۰*۳۰: خاطرات یک آتلیه دار
  3. شب سمور: روایت های متفاوت از شب امتحان پایان ترم
  4. ادالت کلد: مریضی زنانه/مریضی مردانه
  5. سه، دو، یک: روایت یک عکاس از آخرین روزهای پدرش

طبق معمول همیشه بعد از این ها «درباره ی داستان» آمده و بعد هم «پایان خوش» که با «داستان های دیدنیِ» «کامبیز درمبخش» شروع می شود و بعد با «داستان های خیابانی» ادامه پیدا می کند.