گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند
آخر ای خاتم جمشید همایون آثار
واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید
عقلم از خانه به دررفت و گر می این است
صرف شد عمر گران مایه به معشوقه و می
خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نگفت
یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند
آخر ای خاتم جمشید همایون آثار
واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید
عقلم از خانه به دررفت و گر می این است
صرف شد عمر گران مایه به معشوقه و می
خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نگفت
پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود
گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود
گر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود
من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود
دیدم از پیش که در خانه دینم چه شود
تا از آنم چه به پیش آید از اینم چه شود
حافظ ار نیز بداند که چنینم چه شود
گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود
گر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود
من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود
دیدم از پیش که در خانه دینم چه شود
تا از آنم چه به پیش آید از اینم چه شود
حافظ ار نیز بداند که چنینم چه شود
دیدگاهتان را بنویسید